همسر اينشتين يا فيزيک داني نابغه ؟
همسر اينشتين يا فيزيک داني نابغه ؟
همسر اينشتين يا فيزيک داني نابغه ؟
نويسنده: شادي حامدي آزاد
ميلوا اينشتين – ماريک (1875-1327 /1948)
تا پيش از انتشار کتاب نامه هاي عاشقانه ي آلبرت اينشتين و ميلوا ماريک در سال 1371 /1992، زندگي اين زن جز چند خط در انتهاي زندگي نامه ي همسر مشهورش سهمي در تاريخ نداشت. حتي بسياري از مورخان و نويسندگان زندگي نامه ي اينشتين از وجود او خبر نداشتند. اينشتين در زمان مرگ، دو نفر از دوستان امين خود را مسئول نگهداري از نوشته هاي خصوصي خود کرده بود و آنها هم انسان هاي بسيار امانت داري بودند که حتي اجازه ندادند عروس اينشتين کتاب زندگي نامه ي خانوادگي خود را منتشر کند چون در آن کتاب از بخش هايي از نامه هاي خصوصي نقل قول شده بود. در انتها دهه ي 1350 /1970 دانشگاه پرينستون شروع به گردآوري نوشته هاي آلبرت اينشتين کرد که دوست امانت دار اين پروژه را هم متوقف کرد. به هر حال نوشته ها در پرينستون کپي شدند زيرا اينشتين خواسته بود که پس از مرگ دوستش دست نوشته ها به دانشگاه عبري اورشليم سپرده شود. پس از مرگ دوست اينشتين، پرينستون اين پروژه را از سر گرفت و با گردآوري دست نوشته هاي خصوصي آلبرت از اقوام و آشنايانش در سرتاسر دنيا و 51 نامه ي خصوصي او سرانجام کتابي را در سال 1366 /1987 منتشر کرد و نخستين بار جامعه ي علمي را با نام ميلوا ماريک – اينشتين آشنا کرد. اين کتاب پنج سال بعد به صورت عمومي منتشر شد. شواهد پيدا شده در دو دهه ي گذشته نشان از وجود زني بسيار با استعداد و با ذهني درخشان در زندگي آلبرت اينشتين دارند.
ميلوا ماريک در شهر تيتل صربستان متولد شد که در آن زمان در استاني متعلق به اتريش و مجارستان قرار داشت. کودکي و تحصيلات مقدمامي او در شهر آگرام (که بعدها زاگراب نام گرفت ) گذشت و در سال 1892 وارد دبيرستان سلطنتي اين شهر شد و مدرسه را با نمرات عالي به پايان برد. پدرش که مي ديد او در سال هاي نخست، مدرسه به رياضي و فيزيک علاقه مند شده است و نمره هاي خوبي کسب مي کند، درخواست داد که او در کلاس هايي پيشرفته تر، که ويژه پسران برگزار مي شد، شرکت کند. به سبب نمره هاي بالايش با اين درخواست موافقت کردند و او در سال 1894 با بالاترين نمره ها در رياضي و فيزيک فارغ التحصيل شد.
از آن جا که دانشگاه هاي زوريخ در سوييس تنها مؤسسات علمي اروپايي آن روز بودند که زنان را مي پذيرفتند، ميلوا پس از پايان مدرسه براي تحصيل به آن جا رفت و ابتدا يک ترم پزشکي خواند. سپس در سال 1896 به رشته ي رياضي و فيزيک پلي تکنيک زوريخ تغيير رشته داد و همان جا بود که با آلبرت اينشتين 17 ساله همکلاسي شد، در حالي که خودش 21 سال داشت. ميلوا از تحصيل در پلي تکنيک راضي و خشنود بود و دو سال او را با نمره هاي عالي پشت سر گذاشت. او تنها دختر آن کلاس بود و آلبرت ساعت هاي بسياري از روز را با او مي گذراند و درباره ي حل مسائل فيزيکي و مباحث درسي با او بحث مي کرد. همين موجب عشقي عميق ميان آن دو شد ولي چون اينشتين نمي توانست شغلي پيدا کند و نيز به سبب مخالفت هر دو خانواده ازدواجشان به تأخير افتاد. خانواده ي ميلوا مايل بودند که او تحصيلاتش را ادامه دهد و از نظر خانواده ي آلبرت اين دختر اصلاً مناسب پسرشان نبود؛ او زيادي مسن، بيش از حد لفظ قلم، و صرب بود، و از همه مهم تر اين که يهودي نبود.
درگيري در اين رابطه ي عشقي و بارداري ناخواسته ي ميلوا در سال 1901 موجب شد که پس از مرحله ي دوم آزمون دکتري برنيايد و نتواند اين مقطع را به پايان برساند. همچنين مجبور بود کار در آزمايشگاه فريدريش وبر را نيز ترک کند. زيرا روابط وبر و اينشتين اصلاً خوب نبود. نخستين فرزند آن ها دختري بود که در سال 1902 به دنيا آمد اما ظاهرا آلبرت هرگز او را نديد زيرا از قبول او سر باز زد و احتمالاً خانواده ي ميلوا او را به خانواده اي در زاگراب سپردند. تا سال ها بعد از مرگ آلبرت و ميلوا کسي از وجود اين دختر خبر نداشت و تازه بعد از پيدا شدن نامه ها بود که اين راز آشکار شد. بعد از آن هم کسي از سرنوشت اين دختر اطلاعي پيدا نکرد.
پسر کوچک آن ها در نوجواني دچار ضايعه ي مغزي شيزوفرني شد که هرگز درمان نشد و همه ي زندگي ميلوا از آن پس به پرستاري از او گذشت. ميلوا براي تأمين معاش خانواده مجبور شد کارهاي پژوهشي را ترک کند و به تدريس خصوصي پيانو و گاهي هم فيزيک بپردازد. او سال هاي بسيار سختي را گذراند و مرگ بسياري از عزيزانش از جمله خواهرش، والدينش، و نوه ي کوچکش را ديد. او در 83 سالگي در پي سکته بر اثر يکي از حمله هاي عصبي پسرش در زوريخ درگذشت.
از آن جا که هيچ کتاب يا رساله اي از ميلوا به جا نمانده يا او کارمند رسمي هيچ دانشگاه يا مؤسسه ي علمي نبوده، بسياري از مورخان بر اين باورند که او کار علمي مهمي انجام نداده است. هر چند از نامه هاي خصوصي او و آلبرت چنين بر مي آيد که در سال هاي ابتدايي زندگي آن دو با هم کار مي کرد و در همه ي نتايج و دستاوردها با هم شريک بوده اند و حتي اين احتمال وجود دارد که آن ها با هم نويسنده ي بسياري از نخستين مقالات علمي بوده اند که امروز آن ها را فقط به نام آلبرت اينشتين مي شناسيم. در بسياري از اين نامه ها، آلبرت اينشتين از لفظ «کار ما » و «همکاري ما» براي توصيف نظرياتش استفاده کرده است و برخي نويسندگان از جمله دکتر اوان هريس واکر، فيزيک دان و مورخ آمريکايي، در مقاله اي با عنوان خانم اينشتين (1369 /1990) حتي به اين اشاره کرده که کار فرمول بندي نظريه ي نسبيت خاص آلبرت را ميلوا انجام داده است. نويسنده ي ديگري به نام آندره گابور در کتاب خود، همسر اينشتين، به اين نکته اشاره مي کند که اينشتين گاه گاه صحبت از اين به ميان آورده که مسايل رياضي را ميلوا براي او حل مي کرده است. گابور بر اين ادعاست که سه مقاله ي مهم اينشتين يعني اثر فوتوالکتريک، حرکت براوني، و نسبيت خاص هر سه داراي امضاي اينشتين – ماريک بوده اند. هر چند نسخه هاي اصلي اين مقاله ها گم شده اند، آبرام يوفه، فيزيک دان مشهور روس و عضو آکادمي علوم شوروي و فارغ التحصيل پلي تکنيک زوريخ، در مقاله اي تصديق کرده که اصل اين مقاله ها را زماني که دستيار ويلهلم رونتگن بوده، ديده است. علت دوم اين ادعاها، توافق ميلوا و آلبرت هنگام طلاق بوده است که قرار مي شود اگر اينشتين برنده ي نوبل شد همه ي جايزه ي نقدي آن متعلق به ميلوا باشد و البته اينشتين هم بر سر اين توافق مي ماند و مبلغ نقدي جايزه ي نوبل را تمام و کمال به همسر سابقش اهدا مي کند. هر چند همه ي آن پول صرف هزينه هاي درمان پسرشان مي شود.
درباره ي ميزان تأثير ميلوا در کارهاي نظري آلبرت بحث و جدل بسياري ميان فيزيک دانان و مورخان علم وجود دارد و حقيقت روشن نيست اما آن چه روشن است اين که آلبرت اينشتين بسيار خوش بخت بود که همراه و شريکي در سطح خودش پيدا کرد که بسيار در پژوهش ها کمک حال او بود و همچنين امنيت رواني و عاطفي را هم براي او مهيا کرده بود. آلبرت فردي بي صبر و حوصله بود که چندان به جزئيات توجهي نشان نمي داد و بر عکس او ميلوا بسيار صبور و دقيق بود و آن ها به اين ترتيب به خوبي با هم کار مي کردند. آن چه مسلم است اين که ميلوا نقشي بسيار مهم تر از آن چه تاريخ نگاران به آن اشاره کرده اند در زندگي خصوصي و حرفه اي آلبرت اينشتين داشته است.
منبع: نشريه نجوم، شماره 212.
تا پيش از انتشار کتاب نامه هاي عاشقانه ي آلبرت اينشتين و ميلوا ماريک در سال 1371 /1992، زندگي اين زن جز چند خط در انتهاي زندگي نامه ي همسر مشهورش سهمي در تاريخ نداشت. حتي بسياري از مورخان و نويسندگان زندگي نامه ي اينشتين از وجود او خبر نداشتند. اينشتين در زمان مرگ، دو نفر از دوستان امين خود را مسئول نگهداري از نوشته هاي خصوصي خود کرده بود و آنها هم انسان هاي بسيار امانت داري بودند که حتي اجازه ندادند عروس اينشتين کتاب زندگي نامه ي خانوادگي خود را منتشر کند چون در آن کتاب از بخش هايي از نامه هاي خصوصي نقل قول شده بود. در انتها دهه ي 1350 /1970 دانشگاه پرينستون شروع به گردآوري نوشته هاي آلبرت اينشتين کرد که دوست امانت دار اين پروژه را هم متوقف کرد. به هر حال نوشته ها در پرينستون کپي شدند زيرا اينشتين خواسته بود که پس از مرگ دوستش دست نوشته ها به دانشگاه عبري اورشليم سپرده شود. پس از مرگ دوست اينشتين، پرينستون اين پروژه را از سر گرفت و با گردآوري دست نوشته هاي خصوصي آلبرت از اقوام و آشنايانش در سرتاسر دنيا و 51 نامه ي خصوصي او سرانجام کتابي را در سال 1366 /1987 منتشر کرد و نخستين بار جامعه ي علمي را با نام ميلوا ماريک – اينشتين آشنا کرد. اين کتاب پنج سال بعد به صورت عمومي منتشر شد. شواهد پيدا شده در دو دهه ي گذشته نشان از وجود زني بسيار با استعداد و با ذهني درخشان در زندگي آلبرت اينشتين دارند.
ميلوا ماريک در شهر تيتل صربستان متولد شد که در آن زمان در استاني متعلق به اتريش و مجارستان قرار داشت. کودکي و تحصيلات مقدمامي او در شهر آگرام (که بعدها زاگراب نام گرفت ) گذشت و در سال 1892 وارد دبيرستان سلطنتي اين شهر شد و مدرسه را با نمرات عالي به پايان برد. پدرش که مي ديد او در سال هاي نخست، مدرسه به رياضي و فيزيک علاقه مند شده است و نمره هاي خوبي کسب مي کند، درخواست داد که او در کلاس هايي پيشرفته تر، که ويژه پسران برگزار مي شد، شرکت کند. به سبب نمره هاي بالايش با اين درخواست موافقت کردند و او در سال 1894 با بالاترين نمره ها در رياضي و فيزيک فارغ التحصيل شد.
از آن جا که دانشگاه هاي زوريخ در سوييس تنها مؤسسات علمي اروپايي آن روز بودند که زنان را مي پذيرفتند، ميلوا پس از پايان مدرسه براي تحصيل به آن جا رفت و ابتدا يک ترم پزشکي خواند. سپس در سال 1896 به رشته ي رياضي و فيزيک پلي تکنيک زوريخ تغيير رشته داد و همان جا بود که با آلبرت اينشتين 17 ساله همکلاسي شد، در حالي که خودش 21 سال داشت. ميلوا از تحصيل در پلي تکنيک راضي و خشنود بود و دو سال او را با نمره هاي عالي پشت سر گذاشت. او تنها دختر آن کلاس بود و آلبرت ساعت هاي بسياري از روز را با او مي گذراند و درباره ي حل مسائل فيزيکي و مباحث درسي با او بحث مي کرد. همين موجب عشقي عميق ميان آن دو شد ولي چون اينشتين نمي توانست شغلي پيدا کند و نيز به سبب مخالفت هر دو خانواده ازدواجشان به تأخير افتاد. خانواده ي ميلوا مايل بودند که او تحصيلاتش را ادامه دهد و از نظر خانواده ي آلبرت اين دختر اصلاً مناسب پسرشان نبود؛ او زيادي مسن، بيش از حد لفظ قلم، و صرب بود، و از همه مهم تر اين که يهودي نبود.
درگيري در اين رابطه ي عشقي و بارداري ناخواسته ي ميلوا در سال 1901 موجب شد که پس از مرحله ي دوم آزمون دکتري برنيايد و نتواند اين مقطع را به پايان برساند. همچنين مجبور بود کار در آزمايشگاه فريدريش وبر را نيز ترک کند. زيرا روابط وبر و اينشتين اصلاً خوب نبود. نخستين فرزند آن ها دختري بود که در سال 1902 به دنيا آمد اما ظاهرا آلبرت هرگز او را نديد زيرا از قبول او سر باز زد و احتمالاً خانواده ي ميلوا او را به خانواده اي در زاگراب سپردند. تا سال ها بعد از مرگ آلبرت و ميلوا کسي از وجود اين دختر خبر نداشت و تازه بعد از پيدا شدن نامه ها بود که اين راز آشکار شد. بعد از آن هم کسي از سرنوشت اين دختر اطلاعي پيدا نکرد.
پسر کوچک آن ها در نوجواني دچار ضايعه ي مغزي شيزوفرني شد که هرگز درمان نشد و همه ي زندگي ميلوا از آن پس به پرستاري از او گذشت. ميلوا براي تأمين معاش خانواده مجبور شد کارهاي پژوهشي را ترک کند و به تدريس خصوصي پيانو و گاهي هم فيزيک بپردازد. او سال هاي بسيار سختي را گذراند و مرگ بسياري از عزيزانش از جمله خواهرش، والدينش، و نوه ي کوچکش را ديد. او در 83 سالگي در پي سکته بر اثر يکي از حمله هاي عصبي پسرش در زوريخ درگذشت.
از آن جا که هيچ کتاب يا رساله اي از ميلوا به جا نمانده يا او کارمند رسمي هيچ دانشگاه يا مؤسسه ي علمي نبوده، بسياري از مورخان بر اين باورند که او کار علمي مهمي انجام نداده است. هر چند از نامه هاي خصوصي او و آلبرت چنين بر مي آيد که در سال هاي ابتدايي زندگي آن دو با هم کار مي کرد و در همه ي نتايج و دستاوردها با هم شريک بوده اند و حتي اين احتمال وجود دارد که آن ها با هم نويسنده ي بسياري از نخستين مقالات علمي بوده اند که امروز آن ها را فقط به نام آلبرت اينشتين مي شناسيم. در بسياري از اين نامه ها، آلبرت اينشتين از لفظ «کار ما » و «همکاري ما» براي توصيف نظرياتش استفاده کرده است و برخي نويسندگان از جمله دکتر اوان هريس واکر، فيزيک دان و مورخ آمريکايي، در مقاله اي با عنوان خانم اينشتين (1369 /1990) حتي به اين اشاره کرده که کار فرمول بندي نظريه ي نسبيت خاص آلبرت را ميلوا انجام داده است. نويسنده ي ديگري به نام آندره گابور در کتاب خود، همسر اينشتين، به اين نکته اشاره مي کند که اينشتين گاه گاه صحبت از اين به ميان آورده که مسايل رياضي را ميلوا براي او حل مي کرده است. گابور بر اين ادعاست که سه مقاله ي مهم اينشتين يعني اثر فوتوالکتريک، حرکت براوني، و نسبيت خاص هر سه داراي امضاي اينشتين – ماريک بوده اند. هر چند نسخه هاي اصلي اين مقاله ها گم شده اند، آبرام يوفه، فيزيک دان مشهور روس و عضو آکادمي علوم شوروي و فارغ التحصيل پلي تکنيک زوريخ، در مقاله اي تصديق کرده که اصل اين مقاله ها را زماني که دستيار ويلهلم رونتگن بوده، ديده است. علت دوم اين ادعاها، توافق ميلوا و آلبرت هنگام طلاق بوده است که قرار مي شود اگر اينشتين برنده ي نوبل شد همه ي جايزه ي نقدي آن متعلق به ميلوا باشد و البته اينشتين هم بر سر اين توافق مي ماند و مبلغ نقدي جايزه ي نوبل را تمام و کمال به همسر سابقش اهدا مي کند. هر چند همه ي آن پول صرف هزينه هاي درمان پسرشان مي شود.
درباره ي ميزان تأثير ميلوا در کارهاي نظري آلبرت بحث و جدل بسياري ميان فيزيک دانان و مورخان علم وجود دارد و حقيقت روشن نيست اما آن چه روشن است اين که آلبرت اينشتين بسيار خوش بخت بود که همراه و شريکي در سطح خودش پيدا کرد که بسيار در پژوهش ها کمک حال او بود و همچنين امنيت رواني و عاطفي را هم براي او مهيا کرده بود. آلبرت فردي بي صبر و حوصله بود که چندان به جزئيات توجهي نشان نمي داد و بر عکس او ميلوا بسيار صبور و دقيق بود و آن ها به اين ترتيب به خوبي با هم کار مي کردند. آن چه مسلم است اين که ميلوا نقشي بسيار مهم تر از آن چه تاريخ نگاران به آن اشاره کرده اند در زندگي خصوصي و حرفه اي آلبرت اينشتين داشته است.
منبع: نشريه نجوم، شماره 212.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}